جورواجور

احمد حسنی

جورواجور

احمد حسنی

انتخاب همسر-اختلاف فرهنگی


اختلاف فرهنگی

اختلا ف فرهنگی یکی از فاکتورهایی است که می تواند در ازدواج نقش مهمی را ایفا کند. برعکس اختلا ف طبقاتی که اگر  افراد دارای بینش کافی باشند مشکلی ایجاد نمی شود باید بگویم اختلا ف فرهنگی از هر نوع و درجه که باشد صد درصد مشکل ساز خواهد بود. و اگر افراد بتوانند در زند گی یاری را انتخاب کنند که از نظر فرهنگی با هم اختلا فشان هر چه کمتر باشد مشکلا تشان نیز کمتر خواهد بود.

فرهنگ تعریفهای زیادی دارد ولی به نظر من فرهنگ عنصری است که در رفتار و در گفتار و اعمال و حرکات ما از قبیل چگونگی غذا خوردن یا حرف زدن ویا پوشش ما وحتی نشست و برخاستهای ما و در اصل معاشرتهای ما وبینش و اعتقادات ما و همه و همه ارکان وجودی و زندگی ما نقش دارد. لذا می توان گفت فرهنگ جزء لاینفک وجودی هر فردی می تواند باشد که هد ف و نگرش افراد را در زندگی تحت الشعاع قرار می دهد و اگر کسی هم بخواهد فرهنگی را که با آن بزرگ شده تغییر دهد شاید بتواند در بعضی امور تغییراتی را ایجاد کند ولی از آنجا که فرهنگ ریشه در تمام موجود یت و زند گی ما دارد تغییر در تمام موارد و شئونات زند گی غیر ممکن و یا بسیار مشکل می باشد.

لذا اگر با کسی معاشرتی را به قصد ازدواج شروع می کنید د قت کنید که از نظر فرهنگی در یک سطح باشید و هرگز به این د لخوش نکنید که مثلا" ما ازدواج می کنیم و من در همسرم تغییرات لازم فرهنگی را بوجود می آورم زیرا بدانید این کار سخت است چون شما قادر نیستید که ذره ذره زندگی یک فرد را که با فرهنگش عجین شده تغییر دهید .

و از طرفی اختلا ف فرهنگی از هر نوع که باشد مشکل ساز است. و اگر در اطراف خود دقت کنید و با نگاهی موشکافانه به قصد آموختن تجربه زندگی اطرافیان را بررسی کنید مشکلات خاص فرهنگی را خود تان خواهید دید.

زندگی دو نفر را دیده ام که خانم از خانواده ای با فرهنگ مذهبی بود و آقا از خانواده ای که نسبت به مسائل مذهبی بی تفاوت بودند لذا در نهایت از هم جدا شدند ومن فقط یکی از مشکلا تشان را مثال می زنم بقیه را خود تان می توانید حدس بزنید آقا در معاشرتهای خود با خانمها خیلی راحت بود و با آنها دست می داد و حتی در مواردی با نامحرمها هم روبوسی می کرد و خانم که در خانواده مذهبی بزرگ شده بود و به مسائل محرم ویا نا محرم بودن بی تفاوت نبود نسبت به این قضیه به همسر خود اعتراض می کرد و آقا ادعا می کرد که من هیچ قصدی ندارم و مثلا" با فلا نی عین خواهرو برادر هستیم و در برخورد با افراد منظوری ندارم واز بچگی اینجور بزرگ شده ام  این آقا کاملا" راست می گفت و روابطش کاملا" عادی وبدون هیچ منظوری بود ولی چون خانم با چنین فرهنگی بزرگ نشده بود نمی توانست قبول کند وهمسرش را درک نمی کرد البته خانم هم تقصیری نداشت او نیز در خانواده ای بوده که از بچگی جور دیگری تربیت شده بود لذا هیچکدام حرف همد یگر را درک نمی کرد ند و البته مشکلات دیگری هم بود که بالاخره باعث جدایی شد در حالی که هر دو نفر آدمهای خوبی بودند و از لحاظ اخلا قی و رفتاری هم هیچ مشکلی نداشتند فقط مشکل این بود که رفتارشان که نشات گرفته از فرهنگشان بود برای همدیگر قابل توجیه نبود و رفتار هر کس در فرهنگ خودش قابل توجیه و تفسیر است و در فرهنگ فرد مقابل شاید اصلا" منطقی هم  بنظرنیاید.

مثال دیگری که می توانم بزنم در مورد یکی از دوستان همسرم است ایشان در دوران تحصیل در دانشگاه با یکی از دختران همان دانشگاه آشنا شد ولی هر دو از دو فرهنگ کاملا" متفاوت بود ند پسر از متمولین و خوانین عشایر شیراز بود و دختر از یک خانواده کارمند شهری بود در ابتدا همه چیز خوب پیش می رفت ولی کم کم مشکلات آغاز شد این دو حتی در نوع پوشش لباس خانواده ها با هم تفاوت داشتند زیرا دختر دارای پوشش دختران امروزی بود که در شهرنشینی  عادی است ولی خانواده پسر با توجه به پوشش عشایری و رعایت بعضی مسائل دوست داشتند دختر در جلوی فامیل پسر در نوع پوشش خود دقت بیشتری بکند و دختر هم پوشش وآداب و رسوم خانواده پسر را به هیچ عنوان نمی پسندید و قبول نداشت و همین اختلا فات که منشاء فرهنگی داشتند منجر شد نامزدی شان به هم بخورد . البته آنها در بسیاری از مسائل که به آداب و سنن مربوط می شد با هم اختلا ف داشتند هم خودشان و هم خانواده هایشان. در صورتی که رفتار هر دو در بین فامیل و هم فرهنگی هایشان قابل توجیه و قابل درک و پسندیده بود ولی در فرهنگ فرد مقابل شاید ناپسند جلوه می کرد .

باید توجه داشت که فرهنگ مردم از یک محله به محله دیگر و از یک شهر به شهر دیگر واز یک کشور به کشور دیگر واز یک قوم به قوم دیگر می تواند تفاوتهای اساسی داشته باشد لذا احترام به همه اعتقادات و فرهنگها لازم است زیرا همه جا اختلا ف عقیده وجود دارد و عقاید همه نیز با توجه به آزاد یهای فردی قابل احترام است ولی باید دانست که احترام گذاشتن با تسلیم شدن خیلی فرق می کند.و درک این مطلب به ما کمک می کند که در برابر فرهنگهای متفاوت  چگونه برخورد کنیم و راه درست را به چه نحوی پیدا کنیم که این هم به عقل و درایت فرد بر می گردد. 

حال بنظر من بهتر است یک فرد عاقل این مسائل را در نظر بگیرد که در آینده قبل از آنکه ارتباط عاطفی پیش بیاید مسائل را حل و فصل کند زیرا وقتی ارتباط عاطفی ایجاد شد و وابستگی بوجود آمد جدایی در هر مرحله ای از آشنایی که باشد باعث ضربه های روحی برای هر دو نفر خواهد بود. پس بهتر است جلوی ضرر را از همان ابتدا با درایت و عقل و شعور گرفت. و جوانها باید سعی کنند اول همدیگر را بشناسند بعد زمینه های ایجاد روابط عاطفی را فراهم کنند مشکل بسیاری از افراد این است که اول د لبسته می شوند بعد می خواهند یکدیگر را بشناسند در صورتی که اگر افراد در ابتدا روابطشان را در حد شناخت قرار دهند وسعی کنند از هر چه باعث ایجاد روابط عاطفی است بپرهیزند و با هم عادی برخورد کنند در اینصورت بدون هیچ ابهامی می توانند یکدیگر را بشناسند و انسان وقتی شخصی را کاملا" شناخت و رفتار و اخلاق او را پسندید با دید بهتری و با نگرش عمیق تری می تواند دریچه قلب خود را به روی او باز کند و در این مقطع است که فرد پس از شناخت می تواند به خود اجازه دهد که روابط عاطفی ایجاد کند و سعی در استحکام بخشیدن به روابط خود هم  بنماید.

حال با این تفاسیر و مثالهایی که زده شد از شما می خواهم که خودتان بیشتر تحقیق کنید تا به یقین برسید زیرا اگر انسان

نسبت به امری به یقین برسد و به آن ایمان داشته باشد مطمئن باشید آن را در زندگی و اهداف خود منظور خواهد نمود. 

 

 

 

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد